جدول جو
جدول جو

معنی بالغ شدن - جستجوی لغت در جدول جو

بالغ شدن
(مُ)
خود را شناختن. بجای مردان رسیدن. بجای زنان رسیدن. بحد بلوغ رسیدن پسر یا دختر. (ناظم الاطباء). مدرک شدن:
شاخ طفلی بود و نوخط گشت و بالغ شد کنون
گرد زمرد بر عذارش زآن عیان افشانده اند.
خاقانی.
از آنکس که بالغ شد اقبالش او را
عروس ظفر در شبستان نماید.
خاقانی.
ای طفل که دفع مگس از خویش ندانی
هرچند که بالغ شدی آخر نه همانی ؟
سعدی (صاحبیه).
، شبکه، که از آهن و برنج و غیره باشد، و آنچه از چوب و استخوان و امثال آن باشد پنجره گویند. (برهان قاطع). بمعنی شبکه است مطلقاً، نهایتش آنچه از آهن و برنج و غیره باشد بالکانه خوانند و آنچه از چوب و استخوان و امثال آن باشد پنجره گویند. (آنندراج). و این معنی مأخوذ از معنی اول کلمه است، غرفه. ستاوند. رجوع به پالکانه شود: و بروج فلکی که دوازده قسمت است... چون مثال پادشاهی است که ویرا حجرۀ خاص باشد که وزیر وی آنجا نشیند و گرداگرد آن حجره رواقی بود به دوازده بالکانه و بر هر بالکانه نایبی از آن وزیر نشسته، و هفت نقیب سوار بیرون این بالکانها گرد این بالکانها میگردند. (کیمیای سعادت). و دوازده برج آن دوازده بالکانه. (کیمیای سعادت). چون نقیبان همیشه گرد این بالکانها همی برآیند، و از هر بالکانها فرمانی از نوعی دیگر به ایشان همی رسد. (کیمیای سعادت) ، این کلمه با کلمه بالکن شبیه است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
بالغ شدن
خود را شناختن، بحد بلوغ رسیدن پسر یا دختر
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بالغ شدن
لتنضج
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به عربی
بالغ شدن
Mature
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بالغ شدن
mûrir
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بالغ شدن
matang
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بالغ شدن
взрослеть
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به روسی
بالغ شدن
reifen
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
بالغ شدن
дорослішати
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بالغ شدن
dojrzewać
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
بالغ شدن
成熟
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به چینی
بالغ شدن
amadurecer
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بالغ شدن
maturare
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بالغ شدن
madurar
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بالغ شدن
rijpen
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به هلندی
بالغ شدن
परिपक्व होना
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به هندی
بالغ شدن
เจริญเติบโต
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
بالغ شدن
پختہ ہونا
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به اردو
بالغ شدن
পরিণত হওয়া
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
بالغ شدن
kuwa na umri mkubwa
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بالغ شدن
olgunlaşmak
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بالغ شدن
成熟する
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بالغ شدن
להתבגר
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به عبری
بالغ شدن
성숙하다
تصویری از بالغ شدن
تصویر بالغ شدن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فارغ شدن
تصویر فارغ شدن
آسوده شدن
کنایه از وضع حمل کردن، زایمان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غالب شدن
تصویر غالب شدن
غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حالی شدن
تصویر حالی شدن
دریافتن، فهمیدن، درک کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ صَ رَ)
صعود گرفتن. برشدن. قرار گرفتن در فوق. بر بالا شدن: اسکندر مردی بود که آتش وار سلطانی وی نیرو گرفت و بر بالا شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 90) ، مرتفع. برجسته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شاغل شدن
تصویر شاغل شدن
کارگرفتن شغلی را عهده دار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالی شدن
تصویر حالی شدن
تلقین کردن، فهمانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارز شدن
تصویر بارز شدن
پدیدار شدن، نمایان شدن، ظاهر شدن، آشکار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باطل شدن
تصویر باطل شدن
فاسد شدن، تباه گشتن، هیچ شدن، ناچیز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسر شدن
تصویر باسر شدن
قهقراء، عقب عقب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلیغ شدن
تصویر بلیغ شدن
بلاغت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالع شدن
تصویر طالع شدن
بر دمیدن بر آمدن طلوع کردن برآمدن (آفتاب یا ستاره)
فرهنگ لغت هوشیار